10 بهمن 1395 توسط یااباعبدالله
خدایا خواستم بابت هر گناهی که کرده ام شمعی روشن کنم
سوختنش را ببینم و جهنم را یادآور شوم
اما گناهانم آنقدر زیادبودکه ترسیدم دنیا را به آتش بکشم
خدایا…!!! بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر دلی که شکستم
بابت هر گره که به دست تو باز شد و و من به شانس نسبت دادم
بابت هر گره که به دستم کور شد وتو را مقصر دانستم: مرا ببخش
خـدایا : منم منم هایم را نبیـن . خودت خوب می دانی “من بی تو هیچـــم“