سلام بردردانه غریب زهرا

  • خانه 
  • سلام_مولا-یم 
10 بهمن 1395 توسط یااباعبدالله

​
مامور سرشماری:

سلام . مادر جان

میشه لطفا بیای دم در ؟
سلام پسرم .. بفرما ؟

از سر شماری مزاحمت میشم .

مادر تو این خونه چند نفرید ؟
اگه میشه برو شناسنامه هاتونو بیار بنویسمشون ..

مادر لای در رو بیشتر باز کرد
و
با سر گردنش
سر و ته کوچه رو
یه نگاهی انداخت …

چشماش پر شد ازاشک و گفت :

پسرم
قربونت برم
میشه ما رو فردا بنویسی ؟

مادر چرا ؟
مگه فردا میخواید بیشتر بشید ؟!!
برو لطفا شناسنامتو بیار
وقت ندارم .

آخه پسرم 31 سال پیش رفته جبهه
هنوز برنگشته

شاید فردا برگرده ..
بشیم دو نفر .

سر شمار
سری انداخت پایین و رفت .

مغازه دارمیگفت

الان 29 ساله
هر وقت از خونه میره بیرون
کلید خونش رو میده به من
و میگه :
آقا مرتضی
اگه پسرم اومد
کلیدرو بده بهش بره تو ..
چایی هم رو سماور حاضره ..
آخه خسته س
باید استراحت کنه ..

شادی روح همه اونایی که
از جان خودشون گذشتند
و رفتند

تا ما باشیم..

شادی روح غیور مردانی که
ایستادند وتسلیم نشدن.
#شهدا♥
♥

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: یا صاحب الزمان لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

سلام بردردانه غریب زهرا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • یا صاحب الزمان
    • امام زمان
  • داستانک
  • طب اسلامی
  • سیاسی
  • حجاب
  • احادیث
  • آسمانی ها
  • مناسبت ها
  • Ashura

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس