روزی گروهی از غاری تاریک عبور می کردند.
هیچ چیز معلوم نبود کمی جلوتر زیر پاهایشان سنگهای مختلفی احساس می کردند. در این لحظه بزرگشان گفت:
اینها سنگ حسرت هستند. هر که بر دارد حسرت می خورد و هر کس برندارد باز حسرت خواهد خورد.
برخی با خود گفتند: چه کاری است؟ برداریم و بر نداریم هر دو یک نتیجه می دهد پس چرا بار خود را سنگین کنیم؟
برخی هم گفتند: ضرر که ندارد مقداری برای سوغات بر می داریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگ های قیمتی…
آنها که برنداشته بودند سراسر حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا بیشتر برنداشته اند.
زندگی، مثل راه رفتن در چنین غاری است؛ اگر بهره نگیریم حسرت می خوریم و اگر برداریم باز هم حسرت میخوریم چرا کم برداشتیم؛ پس کوشش کنیم هر چه بیشتر از آن بهره بگیریم…
وقتی آنڪس ڪه دوستش داریم بیمار میشود،
میگوییم امتحان الهی است…
ولی هنگامی که شخصی ڪه دوستش نداریم بیمار میشود،
میگوییم عقوبت الهیست!!
وقتی آنڪس ڪه دوستش داریم دچار مصیبتی میشود، میگوییم از بس ڪه خوب بود…
و هنگامی که شخصی ڪه دوستش نداریم، دچار مصیبت میشود،
میگوییم از بس ڪه ظالم بود!!
مراقب باشیم….!
قضا و قدر الهی را آن طور ڪه پسندمان هست تقسیم نڪنیم…!!
همه ما حامل عیوب زیادی هستیم و اگر لباسی از سوی خدا، ڪه نامش سِتْر (پوشش) است نبود، گردنهای ما از شدت خجالت خم میشد…
پس عیب جویی نڪنیم، در حالی ڪه عیوب زیادی چون خون در رگها در وجودمان جاریست!